باران یکی از پدیدههای طبیعی است که همیشه مرا به زمانهایی که در دوران کودکیام در روستا زندگی میکردم، یادآوری میکند. وقتی باران میبارید، همه چیز تغییر میکرد. خیابانها و کوچهها با پوشیده شدن از قطرات آب، به یک دنیای جدید تبدیل میشدند. بچهها با خیالپردازیهایشان زیر باران بازی میکردند و قطرات آب برگها و گلها را به طرز جادویی میتازاندند.
صدای باران که به پنجرهها و سقف خانه میزد، به عنوان موسیقی خودی خود را داشت. این موسیقی آرامشی برای ذهنم بود و من را به دنیایی از امکانات و زیباییهای طبیعی وا میداشت. بوی خاک مرطوب همیشه یادآوری از نسیم تازهای بود که از زمین بلند میشد و همراه با باران به دست میآمد.
باران نعمتی بزرگ برای زمین بود. این به زمین کمک میکرد تا بازدهی بخشهای مختلف را افزایش دهد. گیاهان و درختان با شادی به زندگی خود ادامه میدادند و طبیعت تازه به جلوه میآمد. همچنین برای انسانها هم یک فرصت برای تأمل و تفکر بود. باران به ما یادآوری میکرد که زمین و محیط زیست ما به هم وابستهاند و ما باید به محیط زیستمان احترام بگذاریم و آن را حفظ کنیم.
به عنوان یک نمایش زیبا از تعامل بین آسمان و زمین، باران همیشه در ذهنم به عنوان یک اثر هنری طبیعی باقی میماند. این به من یادآوری میکند که زیباییهای زندگی در جزئیات کوچک و در تعاملات طبیعی مختلف پنهان شدهاند، و باید آنها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم.